افزايش نياز جوامع بشري به امنيت غذايي، رشد روزافزون جمعيت جهان، توسعه علم و فناوريهاي نوين( توليد ارقام پرمحصول، كودها و سموم شيميايي، ماشينآلات كشاورزي، بيوتكنولوژي و ...) منجر به ايجاد تحول عظيمي در عرضه كشاورزي و ارتقاي آن شده است. اما بموازات آن مشكلات جديدي در عرصه اكوسيستمها مثل آلودگي آبها، خاك و بهمخوردن تعادل بيولوژيك بوجود آمده است. مجموعه اين عوامل سبب گرديده است تا حفظ محيط زيست و امنيت و بهداشت غذايي به مهمترين چالشهاي بشر در عصر حاصر تبديل شود. براي حل اين معضل يكي از كارآمدترين راهبردها، كشاورزي ارگانيك است(فمي و همكاران، 1387). اما سوالي كه مطرح ميشود اين است كه كشاورزي ارگانيك چطور عمل ميكند:
هارف و همكاران[2][2](2007) در جواب اين سوال معتقدند؛ با صنعتي شدن كشاورزي، كشاورزان و مصرفكنندگان بطور وسيعي از هم جدا شدند. كشاورزي ارگانيك اين ارتباط را دوباره از طريق بازاريابي محصولات سنتي كه افت پيدا كرده بود و اجازه كشاورزي توجيحپذير با نهادههاي شيميايي كمتر و ايجاد نظام غذايي با كيفيت، را بازسازي ميكند. قدرتها محلي ميتوانند شرايطي را براي توسعه بازرهاي محلي بوسيله موارد زير ايجاد كنند؛
- سازماندهي بازارهاي كشاورزي روزانه يا هفتگي در شهرها
- مهيا كردن غذاهاي ارگانيك محلي در فروشگاههاي اماكن عمومي از جمله مدارس، كافه ترياها و آشپزخانه بيمارستانها
- ارتقا اگرواكوتوريسم و
- آموزش جوانان در زمينه وابستگي عادات غذايي، كشاورزي و اكولوژي
كشاورزي ارگانيك يا كشاورزي زيستي، به معني استفاده از اطلاعات سنتي و علمي براي كاهش استفاده از سموم و مواد شيميايي در توليد محصولات كشاورزي و در راستاي تعامل سازگار فعاليتهاي انساني با چرخه طبيعيت و استفاده متعادل و منطقي از آن ميباشد كه اين امر به ايجاد تعادل پايدار در منابع آب و خاك منجر خواهد شد(Lampkin, 2002). كيلچر[3][3](2007) نظام توليدي را ارگانيك ميداند كه تركيبي از تكنولوژيهاي با نهاده خارجي كم، حفظ محيط زيست و بهرهوري ميباشد درحاليكه مصرف منابع را كاهش داده و سهم اساسي در توسعه پايدار اكولوژيكي و اجتماعي-اقتصادي دارد. در كل ميتوان گفت كشاورزي ارگانيك تعاريف گستردهاي دارد اما يك ويژگي مشترك اين تعاريف، اين است كه از روشهاي توليد طبيعي محلي استفاده ميشود بنابراين مبتني بر پايداري محلي است(Kim, 2006) اما يكي از ويژگيهاي توليد ارگانيك كه آن را از بسياري گزيدارهاي ديگر جنبشهاي كشاورزي جدا ميكند، اين است كه تاريخچه دستورالعملي دارد(Rigby & Caceres, 2001 ).
اهداف اساسي توليد و فرايند ارگانيك(IFOAM, 1998)
- توليد غذا با كيفيت بالا با مقدار كافي
- تعامل سازنده و ارتقادهنده با نظامها و چرخههاي طبيعي
- درنظر گرفتن اثرات اجتماعي و اكولوژيكي وسيعتر توليدات و سيستمهاي فرايندي ارگانيك
- بهبود و ارتقاء چرخههاي بيولوژيكي در چارچوب نظام كشاورزي، ميكروارگانيزمها، خاك، گياه و حيوانات
- بهبود اكوسيستمهاي پايدار و ارزشمند
- حفظ و بهبود حاضلخيزي بلندمدت خاك
- حفظ تنوع ژنتيكي نظام توليدي و محيط آن، از جمله حفظ گونههاي گياهي و سكونتگاهاي حيات وحش
- بهبود استفاده سالم و مناسب از آب، منابع آبي، و تمام موجودات زنده آن
- استفاده تا سرحد ممكن از منابع تجديدپذير در نظامهاي توليدي مديريت شده محلي
- ايجاد تعادل بين توليد محصولات زراعي و محصولات دامي
- احياي شرايط زندگي دامها با درنظر گرفتن جنبههاي اساسي رفتاري آنها
- كاهش تمام اشكال آلودگي
- فرايند سازي توليدات ارگانيك با استفاده از منابع تجديدپذير
- توليد محصولات ارگانيك قابل درجهبندي
- توليد محصولات نساجي كه مقاوم و باكيفيت مي باشد
- اجازه درگير شدن همه افراد در توليد و فراوري محصولات ارگانيك با كيفيتي كه برطرف كننده نيازهاي اساسي زندگي آنها باشد و سود كافي و رضايت كننده از كار، از جمله محيط امن كاري را ايجاد كند.
- پيشرفت به سمت زنجيرههاي توليد، فراوري، و توزع سراسري كه هم از لحاظ اجتماعي و هم از لحاظ اكولوژيكي مسئوليتپذير باشد.
رهنمودهاي توليد ارگانيك:
سازمان تحقيق كشاورزي ارگانيك(FiBL) رهنمودهاي زير را براي توليد ارگانيك ارايه داده است(Eyhorn et al., 2005)
- استفاده نكردن از هيچگونه كودهاي شيميايي
- عدم استفاده از آفتكشها(از جمله،علفكشها، حشرهكشها و قارچكشها)
- استفاده نكردن از گونههاي اصلاح شده ژنتيكي(GM)
- تناوب زراعي(عدم كشت مداوم يك محصول در دوسال متوالي)
- Prevent spray drift from conventional fields; use of border crops
- ثبت و ضبط مدارك و سوابق براي بررسي تاييديه
كشاورزي ارگانيك در ديگر كشورها:
در سال 2000 حدود 2.2 درصد از زمينهاي كشاورزي ارگانيك مي باشند درحاليكه در كشورهاي اتريش و سوئد بيشتر از 10 زمينها ارگانيك كشت ميشوند. طبق برآورد USDA ارزش خردهفروشي محصولات ارگانيك در آمريكا حدود 6 ميليارد دلار در سال 1999 بوده است. اين آمار درحالي است كه شمار كشاورزان ارگانيك در سال حدود 12 درصد در سال افزايش پيدا ميكند. در انگليس هم در سالهاي 1999 و 2000 ميزان زمينهاي زير كشت ارگانيك دوبار شده است. ارزش خرده فروشي محصولات ارگانيك چين سالانه 150 ميليون دلار مي باشد. و در سال 2005 ارزش غذاهاي ارگانيك بيش از 30 ميليارد دلار بوده است و سهم يك تا 4 درصدي از بازارهاي فروش كشورهاي صنعتي را به خود اختصاص داد. سالانه در سطح جهان بيش از 50 ميليون هكتار از اراضي تاييديه ارگانيك ميگيرند، كه 31 ميليون هكتار از آن زمينهاي زراعي و 19 ميليون هكتار آن مراتع و جنگلها مي باشد. و بسياري از كشورهاي اروپايي و برزيل انتظار دارند سطح زمينهاي زير كشت ارگانيك خود را به 20 درصد تا سال 2010 برسانند(Harf et al., 2007).
علاوه بر رشدي كه در توليد محصولات ارگانيك در بالا ذكر شد تقاضا براي اين محصولاتي كه سازگار با طبيعت، يا بعبارتي سبز يا مواد غذايي بدون مواد شيميايي تلقي ميشوند بشدت درحال افزايش ميباشد(Rigby & Caceres, 2001 ).
سياستهاي كشاورزي ارگانيك از كشوري به كشور ديگر و از منطقه اي به منطقه ديگر متفاوت ميباشد. در شيلي سياستهاي متمركز بر كسب درآمدهاي صادراتي است. مالزي كشاورزي ارگانيك را راهي براي حمايت بازارهاي داخلي و كاهش واردات ميداند. در دانمارك سياستها متمركز بر حفاظت از محيط زيست و در آفريقاي جنوبي تاكيد بر توسعه روستايي دارد، در هند هدف قدرتمند كردن قابليت رقابت كشاورزان خردهپا است. و تاكيد بر رقابت با كيفيت نسبت به كميت، راهبرد بازارهاي جزيرههاي كوچك مي باشد(Harf et al., 2007).
كوبا:
براي اولين بار كوبا با توليد چهار محصول ارگانيك ويژه قهوه، كاكائو، عسل و مركبات و صادرات اين توليدات به اروپا و ژاپن گام مهمي را در توسعه تجارت بينالملل محصولات ارگانيك برداشت. اغلب اين محصولات با اختلاف قيمت 30 تا 40 درصدي نسبت به محصولات غيرارگانيك عرضه ميشوند.
كانادا:
دولت فدرال كانادا در سالةاي اخير تصميم داشته است با اخذ تدابير ويژهاي و اعطاي تسهيلات و سرمايهگذاري همچنين افزايش آگاهي دستاندركاران و مصرفكنندگان موجب توسعه منظم كشاورزي ارگانيك شود. با وجود اينكه كانادا يكي از چند كشور برتر در زمينه توليد محصولات تراريخته يا اصلاح ژنتيكي شده است با اعطاي كمكهاي مالي به دونهاد مركز كشاورزي ارگانيك و فدراسيون ارگانيك اين كشور و حمايت از تحقيقات و توليد و توسعه، تلاش ميكند اين حوزه از كشاورزي را هم توسعه دهد(حيدري والا، 1388).
ژاپن:
حركت به سمت كشاورزي ارگانيك در ژاپن در اوايل دهه 1970 آغاز شد. منشاء اين حركت از يك فرهنگ به نام (Teikei) بمعني ارتباط يا پيوستگي بود. طبق اين هنجار و فرهنگ بعضي از مصرفكنندگان در ژاپن ترجيح ميدادنند كه براي اطمينان از سلامت محصول خريداري شده بصورت رودرو با فروشنده ارتباط برقرار كرده و محصولات مورد نياز خود را خريداري كنند. در ادامه اين روند در سالهاي دهه 1980 دولت ژاپن بخاطر نامناسب بودن برچسبهاي توليدكنندگان كه روي محصول خود ميزدند تا از مزاياي ارگانيك بودن سوء استفاده كنند، استانداردهايي را براي توليدات ارگانيك در نظر گرفت. در سال 1992 وزارت كشاورزي، جنگل و ماهيگيري ژاپن راهنماهايي را در ارتباط با برچسبهاي محصولات ارگانيك ارائه داد. در طي اصلاح نظام استاندارد كشاورزي ژاپن در 1999 تنها محصولاتي كه توسط سازمان مربوطه تاييد ميشد مي توانست برچسب ارگانيك را استفاده كند(Kubota, 2001).
كره:
در كره كشاورزي ارگانيك با تلاشهاي كشاورزان و گروههاي غيرنظامي در ميانه دهه 70 آغاز شد. در 1978 انجمن كشاورزي ارگانيك كره به¬منظور توقف تخريبهاي زيستمحيطي توسط كشاورزي مرسوم تاسيس شد. در دهه 80 محصولات ارگانيم توسعه و گسترش يافت و محصولات خود را مستقيما به دست مصرفكننده ميرساند. در سالهاي بعد انجمنها و گروههاي حامي كشاورزي پايدار ديگري هم ايجاد شدند
سازمان كشاورزي ارگانيك ژاپن، كشاورزي ارگانيك را بدينصورت تعريف ميكند؛ محصولات ارگانيك محصولاتي هستند كه در توليد آنها از مواد شيميايي يا داروهاي مصنوعي مانند كودهاي شيميايي، مواد شيميايي كشورزي و مواد راديواكتيو و .. استفاده نميشود(Kim, 2006)
ايران:
درحال حاضر نظام كشاورزي در كشور، مبتني بر نظام متعارف انقلاب سبز، يعني توليد مبتني بر استفاده از نهادههاي شيميايي است. حدود 98 درصد از نظام توليد محصول در كشور در محصولات باغي و زراعي مبتني بر استفاده از نهادههاي شيميايي است و تنها در 2 درصد از مزارع كشور، نظام طبيعي توليد حاكم است كه در آن كود و سم استفاده نميشود(بهرامي و درويشي، 1387). اين در حالياست كه شرايط اقليمي خشك و نيمه خشك كشور ما براي توسعه كشاورزي ارگانيك مساعد ميباشد. زيرا نهادههاي مورد مصرف كشاورزي مدرن در اين اراضي كمتر بوده و مصرف كودهاي آلي در اين زمينها باعث افزايش سريع حاصلخيزي خاك و نفوذپذيري آن نسبت به آب ميگردد. با توجه به اينكه 1.2 درصد اراضي كشاورزي
جهان در ايران قرار دارد و فقط حدود 0.3 درصد سموم مصرفي جهان در ايران مورد استفاده قرار ميگيرد، لذا ايران از اين حيث در وضعيت مناسبتري نسبت به ميانگين جهاني قرار دارد( فمي و همكاران، 1387).
متاسفانه در ايران با وجود پتانسيل كافي در زمينه توليد اين محصولات، آمار و دادههاي دقيق و كافي موجود نيست، اما كميته محصولات ارگانيك، كل سطح كشت محصولاتي در كشور كه بدون استفاده از سم و كود توليد ميشود را حدود 239462 هكتار ميداند كه شامل 125802 هكتار محصولات باغي و 113659 هكتار محصولات زراعي (بترتيب 1 و 7.2 درصد از كل سطوح كشت محصولات زراعي و باغي) ميباشد(همان)